محل تبلیغات شما

بیت های سوخته



بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم

قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم

غیر از گناه و معصیت انگار اصلا
کاری نمی آید از این چشمان تارم

حرف جدایی را نزن، دق می کنم من
من که به جز این خانه جایی را ندارم

چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست
بار مرا بردار که افتاده بارم

هی قول توبه می دهم اما چه سودی
دیگر به قول خویش اطمینان ندارم

من را بسوزان اعتراضی که ندارم
نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم

بد جور دلتنگ غروب کربلایم
ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم

این روزه ها، روضه به پا کردند در من
این روزها یاد لب خشک نگارم

.

قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت:
حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم

یک روز عباسِ علی دور و برم بود
حالا به شمر و حرمله افتاده کارم

وحید محمدی
۹۹/۲/۶


اگر به حال دل خسته ام توان ندهی
اگر که اشک بصر را به من روان ندهی

به وقت یوم حسابم، حساب من پاک است
اگر که صبح قیامت به من امان ندهی

هزار توبه شکستم ولی حواسم نیست
برای توبه تو شاید دگر زمان ندهی

بزن ولی جلوی چشم بندگانت نه
مرا به خلق خودت اینچنین نشان ندهی

اگر بدم تو ولی خوب باش و خوبی کن
حواله ام به سر کوی این و آن ندهی

زبان و غیبت و حال دعا؟ تو حق داری
اگر دعای مرا ره به آسمان ندهی

همیشه بند دلم را گره زدم به حسین
خدا نکرده دلم را به دیگران ندهی

من آخر از سر این ضطراب می میرم
اگر دوباره حرم را به من نشان ندهی

.
فدای دست کریمت نمی شد آقا جان
نگین دست خودت را به ساربان ندهی؟

وحید محمدی

۹۹/۱/۱۵


به نام علی و خدای علی
فقط می نویسم برای علی
منم در دو عالم گدای علی
سر و جان و روحم فدای علی

سپردم دلم را به مولا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره تب و تابمان آمده
ببین نور مهتابمان آمده
ببین درّ نایابمان آمده
علی بن اربابمان آمده

گره خورده بنده دلم با علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره دو عالم خبر می شود
شب تار غم ها سحر می شود
ببینید غم در به در می شود
حسین بن زهرا پدر می شود

دوباره بزن دل به دریا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

بهشت ولایت ثمر دار شد
دوباره مدینه قمر دار شد
حسین بن زهرا پسر دار شد
تمام دو عالم خبر دار شد

که آمد دوباره به دنیا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

سر و روی او مثل پیغمبر است
وقارش که مثل خود مادر است
قدم می زند، جلوه ی حیدر است
شبیه علی اول و آخر است

خدایی که دارد تماشا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

علی نه بگو نور هر انجمن
علی نه بگو مظهر پنج تن
نبی و وصی هر دو در یک بدن
و نیمش حسین است و نیمش حسن

چه زیبا چه زیبا چه زیبا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

گره خورده دل ها به گیسوی او
عجب می روی دلجوی او
چه تیغی است در کنج ابروی او
الهی شوم بنده کوی او

بخوان با نفس های زهرا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۷


اگر به حال دل خسته ام توان ندهی

اگر که اشک بصر را به من روان ندهی

به وقت یوم حسابم، حساب من پاک است

اگر که صبح قیامت به من امان ندهی

هزار توبه شکستم ولی حواسم نیست

برای توبه تو شاید دگر زمان ندهی

بزن ولی جلوی چشم بندگانت نه

مرا به خلق خودت اینچنین نشان ندهی

اگر بدم تو ولی خوب باش و خوبی کن

حواله ام به سر کوی این و آن ندهی

زبان و غیبت و حال دعا؟ تو حق داری

اگر دعای مرا ره به آسمان ندهی

همیشه بند دلم را گره زدم به حسین

خدا نکرده دلم را به دیگران ندهی

من آخر از سر این ضطراب می میرم

اگر دوباره حرم را به من نشان ندهی

.

فدای دست کریمت، نمی شد آقا جان

نگین دست خودت را به ساربان ندهی؟

 

وحید محمدی

۹۹/۱/۱۵


شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

آن که تا مرا نوکر حیدر کرده
روزی شعر مرا چند برابر کرده
یا علی های مرا یا علی اکبر کرده

روزی ما همه در دست علی افتاده
سربلندیم درْ این خانه، ولی افتاده

رحمت واسعه از عرش خدا می بارد
گل لبخند به لب های زمین می کارد
پسر ارشد ارباب خوش آمد دارد

بنویسید که فرزند حسین آمده است
بنویسید به او نور دو عین آمده است

ما که دیدیم همه قوت ایمانش را
ما که دیدیم همه رحمت چشمانش را
ما که دیدیم همه سفره ی احسانش را

صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان قدیم آمده است

صبح امید پس از شام سیاه آمده است
بنویسید که خورشید که ماه آمده است
حسن دوم این قوم ز راه آمده است

دل ارباب جهان در هیجان آمده است
حسنی خُلق ترین، خلقِ جهان آمده است

چه بگوییم در اوصاف حسین و پسرش
چه بگوییم در اوصاف سجود سحرش
چه بگوییم در اوصاف رخ چون قمرش

کرده روشن مه او راه بنی هاشم را
می شود دید در او ماه بنی هاشم را

این پسر نیز همانند علی شیر خداست
ضربه ی تیغ علی ضربه ی شمشیر خداست
در نفس هاش فقط نغمه ی تکبیر خداست

بنویسید که او مست حسین بن علی است
ذوالفقاری است که در دست حسین بن علی است

این پسر یک تنه خود قدرت لشکر دارد
باید او مثل علی تیغ دو دم بردارد
هر چه خوبان همه دارند، فراتر دارد

بنویسید که از رویش علی می بارد
*چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد*

بنویسید علی بن حسین و حسن است
احمد و فاطمه و حیدرِ در یک بدن است
به خداوند که او بند دل پنج تن است

همه ی پنج تن آل عبا را یک جا
هدیه داده است خداوند به ام لیلا

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۳


شعر ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام
شعر مدح امیرالمؤمنین علیه السلام

دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد
بردن نام تو هم حکم عبادت دارد
در مقام تو همین نکته کفایت دارد
که خدا نیز به نام تو ارادت دارد

حالمان خوب نبوده است ولی خوب شدیم
تا که خواندیم کمی نادعلی خوب شدیم

کوهی از عشق نه، اما پر کاهی دارد
سینه ای کز غم دوری تو آهی دارد
نوکر شاه نجف منصب شاهی دارد
دل ما نیز به ایوان تو راهی دارد

ما گرفتار تو هستیم ولی آبادیم
پای ایوان طلای نجفت افتادیم

ما که هستیم گدای تو و فرزندانت
پشت ما هست دعای تو و فرزندانت
مقصد ماست خدای تو و فرزندانت
جان عالم به فدای تو و فرزندانت

ای دو عالم نخی از تار عبایت حیدر
خلق عالم شده یک کار عبایت حیدر

ما که هستیم فقط بنده ی سلطان نجف
اعتکاف دل ما هست به ایوان نجف
زنده شد خاک زمین با نم باران نجف
حسرت ماست فقط آب نجف نان نجف

ما خدا را وسط صحن تو پیدا کردیم
چِقَدَر در حرمت گریه به زهرا کردیم

از نفس های تو هر لحظه خدا می ریزد
از قنوت سحرت عطر دعا می ریزد
از قدم های تو هم گرد شفا می ریزد
از دو دست کرمت آب بقا می ریزد

بس که اوصاف تو هم جلوه ی پیغمبر داشت
جبرئیل آب وضویت به تبرک برداشت

شاه، هم سفره ی پیران و فقیران بشود؟
مرکب بازی اولاد شهیدان بشود؟
رازق نیمه شب خان یتیمان بشود؟
این فقط با هنر دست کریمان بشود

عالمی مست از این شیوه ی سلطانی توست
ما همه مور و جهان ملک سلیمانی توست

قنبرت باشم اگر ملک سلیمانم چیست؟
نوکرت باشم اگر بوذر و سلمانم چیست؟
غیر نام تو مگر ذکر فراوانم چیست؟
غیر این عشق مگر برکت ایمانم چیست؟

تا ابد ذکر لب این دل آگاهم باش
اشهد ان علیا ولی الله ام باش

غیر تو کیست کسی جان پیمبر بشود
یا که با حضرت صدیقه برابر بشود
یا که نامش همه جا زینت منبر بشود
ابداَ هیچ کسی حضرت حیدر بشود

تو فقط آمده ای ساقی کوثر باشی
جانشین نبی از بعد پیمبر باشی

قصد اگر وصل تو، هجران وطن می چسبد
گر چه شیرینی اسمت به دهن می چسبد
ذکر این جمله به دل ها عملاً می چسبد:
بعد نام تو فقط ذکر حسن می چسبد

بعد از این قافیه حیران حسن خواهد شد
عین ایوان تو ایوان حسن خواهد شد

حرم و گنبد و باران! چقدر رویایی
گوشه ی خلوت ایوان! چقدر رویایی
وسط صحن، چراغان! چقدر رویایی
گفتن ذکر حسن جان! چقدر رویایی

می رسد آنکه امید تو و من خواهد بود
او همان بانی ایوان حسن خواهد بود

وحید محمدی
۹۸/۱۲/۱۵

 


شعر مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها

ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم

ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم

ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم

ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم

زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم

حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در . یا ام کلثوم

حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم

از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم

با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر . یا ام کلثوم

ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر . یا ام کلثوم

هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم

سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم

هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر . یا ام کلثوم

وحید محمدی
۹۸/۱۲/۴


خواهرت آمده در این صحرا

بعدِ یک اربعین ولی تنها

خیز و بین پیکر کبودم را

صورتم مثل مادرم زهرا

 

این چهل روز قوتمان غم شد

هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد

قامت خواهرت ببین خم شد

خواهرت کوه صبر و ماتم شد

 

 

لحظه های غروب یادم هست

بارش سنگ و چوب یادم هست

ناله های تو خوب یادم هست

به تنش پا نکوب . یادم هست

 

تو زمین خوردی آسمان افتاد

از تنت نیزه ی سنان افتاد

خاتمت دست ساربان افتاد

شعله بر خیمه ی ن افتاد

 

بین این مردمان خدا گم شد

عزت و احترام ما گم شد

دختری زیر دست و پا گم شد

پیکرت زیر نیزه ها گم شد

 

رمق از ذکر روی آن لب رفت

تن تو زیر سمّ مرکب رفت

روی آن جسمِ نامرتب رفت

چه به حال خراب زینب رفت

 

من بمیرم پر تو خاکی شد

صورت اطهر تو خاکی شد

بین مقتل سر تو خاکی شد

چادر خواهر تو خاکی شد

 

بعد از آن پیکر تو غارت شد

به ن حرم جسارت شد

روزی مردها شهادت شد

قسمت بانوان اسارت شد

 

در میان حرامیان رفتیم

لاجَرَم، بین این و آن رفتیم

وسط بزم کوفیان رفتیم

سر بازار شامیان رفتیم

 

در شلوغی گذارمان افتاد

رنگ از روی دختران افتاد

معجرم دست  این و آن افتاد

سر عباس از سنان افتاد

 

صحبت گوشواره شد بد شد

گوش ها پاره پاره شد بد شد

چشم ها پر ستاره شد بد شد

به نت اشاره شد بد شد

 

تا نگاهش به سوی آب افتاد

یاد شش ماهه اش رباب افتاد

دردهای من از حساب افتاد

گذرم مجلس شراب افتاد

 

نیمه شب پشت کاروان جا ماند

بارها زیر و دست و پاها ماند

سعی کردم برادر، امّا ماند

دخترت در خرابه تنها ماند

 

وحید محمدی

کانال تلگرام با همین آی دی فعال می باشد. 


روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها
شعر روضه دفن شهدای کربلا تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقینا چیزی برای دفن از اکبر نمانده با احتساب نعل های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده آقا رسید و
شعر ابتدای جلسه مناجات با امام حسین علیه السلام و گریز به روضه ی ورود کاروان به کربلا بهتر که این دل دست تو دلبر بیفتد ای کاش دل در دام تو با سر بیفتد این دل بمیرد بهتر از آنکه مبادا در بند دام دلبری دیگر بیفتد هر کس ادب کرده به تو تاج سر ماست هر کس به پایت پا نشد، بهتر بیفتد در کار ما اصلا گره بنداز، شاید دست تو روزی کار این نوکر بیفتد فردا تمام دنبال تو هستند ای کاش راه ما به تو، م بیفتد ای کاش که پرونده ی اعمال من هم آن روز دست حضرت مادر بیفتد
مناجات با امام حسین علیه السلام/شب اول محرم شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را شکر خدا دیدم سیاهی غمت را دیدم دوباره روضه های ماتمت را دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را باور نمی کردم محرم را ببینم بر سر در این خانه پرچم را ببینم ما را همین شور عزایت زنده کرده ما را نوای نینوایت زنده کرده ما را هوای روضه هایت زنده کرده ما را نسیم کربلایت زنده کرده ما در میان روضه ی تو قد کشیدیم از لطف تو امروز به اینجا رسیدیم امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست ما که یقین داریم از
شعر روضه حضرت زهرا سلام الله علیها هجوم به بیت وحی خیر با اولاد شر درگیر شد آه با سیل شرر درگیر شد کم کم آوردند هیزم پشت در خانه با موج خطر درگیر شد ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه یاس حیدر با تبر درگیر شد آتش بیداد بالا رفت و بعد شعله ها با موی سر درگیر شد بازویش با ضربه ی های پشتِ هم سینه اش با میخ در درگیر شد ناگهان مادر زمین افتاد و بعد ناله هایش با جگر درگیر شد راه بند آمد، نمی دانم چه شد صد نفر با یک نفر درگیر شد کوچه من را تا دل گودال برد لشکری با یک نفر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها